دام ماموران قلابی برای توریست ها و صراف ها

تیر امسال نیز مرد صرافی در تماس با پلیس از سرقت دلار و یورو معادل یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان از سوی سرنشینان خودروی پرشیایی خبر داد و گفت: «روز حادثه ۹ هزار و ۲۰۰ یورو و ۸ هزار دلار به همراه داشتم. وقتی موتورم را پارک کردم سرنشینان خودروی پرشیای سفید رنگی مرا صدا زدند. آنها خودشان را مأمور معرفی کرده و به بهانه بررسی اصالت ارزها دلار و یوروهایم را گرفتند. از آنها خواستم کارت شناساییشان را به من نشان دهند اما ناگهان فرار کردند.»
چهره نگاری متهمان
با افزایش سرقتهای سریالی مأموران قلابی تلاش برای شناسایی و دستگیری آنها از سوی کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی پایتخت ادامه داشت تا اینکه در ادامه بررسیها با چهره نگاریهای صورت گرفته و این احتمال که سارقان سابقهدار هستند، کارآگاهان به سراغ آلبوم متهمان اداره آگاهی رفته و هویت سه سارق مأمور نما بهدست آمد. درنهایت در عملیاتی همزمان سه متهم دستگیر شده و به جرایم خود اعتراف کردند.
سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: «این سه سارق حرفهای قبلاً نیز دستگیر اما بعد از چندین سال از زندان آزاد شده و دوباره جرایم خود را تکرار کردهاند. این افراد تحت عنوان مأمورین فراجا به مغازههای طلافروشی و صرافیها رفته و به عنوان مأمور اخاذی میکردند. این افراد همچنین از اتباع و مسافرین خارجی نیز با کارت جعلی پلیس و تهدید با کلت کمری سرقت میکردند.» وی ادامه داد: از این باند مقادیر زیادی اموال کشف شد و همچنین سلاح آنها نیز توقیف شده است. این باند ۳۵ شاکی دارد و احتمالاً تعداد آنها بیشتر نیز میشود.
رویای رفتن به کانادا
سردسته این باند مردی ۴۷ساله است که تا حدودی با زبانهای عربی و انگلیسی آشنایی دارد. وی با گفتاری روانشناسانه سوژههایش را خام و اعتمادشان را جلب میکرد.
*شگردتان برای سرقت به چه صورت بود؟
«ما دو شگرد برای سرقتهایمان داشتیم، یکی از شگردها به این صورت بود که به سراغ توریستها و مسافران تازه وارد چینی، هندی، اسپانیایی، عرب و… میرفتیم و خودمان را مأمور معرفی میکردیم و به بهانه بازرسی پولهایشان را سرقت میکردیم. شگرد دوم هم به سراغ صرافیها یا طلافروشیها میرفتیم. در یک مورد سه سرویس طلا به ارزش یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان سرقت کردیم. به طلافروش میگفتیم گزارش شده که شما سکه تقلبی ضرب میکنید و بعد هم به همین بهانه طلا و ارز میگرفتیم و فرار میکردیم.»
*خودروهایی که به همراه داشتید مال خودتان بود؟
«بله اما پلاکهایشان سرقتی بود. پلاکها را از خودروهایی که در خیابانهای خلوت پارک شده بودند سرقت میکردیم. اموال مسروقه را بعد از اینکه از تهران خارج شدیم در کانال آبی جاساز میکردیم که اگر پلیس به ما شک کرد در بازرسی از خودرو به مدرکی دست پیدا نکند.»
*چه شد این ایده به ذهنت رسید؟
«همه ما سابقهداریم اما اولین باری که تصمیم به سرقت گرفتم به این دلیل بود که خودم به دام سارقان گرفتار شدم. ماجرا از این قرار بود که گوشی تلفن همراهی به صورت اقساط خریداری کرده بودم. سارقی تحت عنوان مأمور گوشی را از من سرقت کرد و بعد از آن من از این شیوه استفاده کردم.»
*تحصیلاتت چقدر است؟
«لیسانس علوم ارتباطات دارم. میخواستم برای ادامه تحصیل به کانادا بروم و در آنجا مقطع دکتری را بخوانم. اما اعتیاد زندگیام را تباه کرد.»
*پشیمانی؟
«ای کاش هر دو دستم را قطع میکردند و سراغ سرقت نمیرفتم. میخواهم توبه کنم و دور کار خلاف را خط بکشم.»
*کارت شناسایی شما جعلی بود؟
«نه کارت جعلی نبود پیدا کرده بودیم اما شاکیها هم خیلی دقت نمیکردند که بخواهند عکس آن را بررسی کنند.»