فرمانده سختگیر سپاه که ارتشیها هم او را میستودند(+عکس)

به گزارش خبرآنلاین، کاوه یکم خرداد ۱۳۴۰ در مشهد به دنیا میآید، دیپلمش را گرفته نگرفته، عضو سپاه پاسداران شده و بعد از گذراندن دوره نظامی و چریکی، برای حفاظت از بیت امام عازم تهران و جماران میشود. بعد از چند ماه به عنوان مسئول عملیات سقز به کردستان میرود و این آغاز کار او در کردستان است.
وقتی تیپ ویژه شهدا توسط محمد بروجردی و ناصر کاظمی پایهگذاری میشود، ناصر کاظمی فرمانده سپاه کردستان، کاوه را به عنوان مسئول عملیات تیپ شهدا انتخاب میکند. بعد از شهادت بروجردی، کاظمی و گنجیزاده که فرماندهان تیپ ویژه شهدا بودند، فرمانده بعدی تیپ، کسی جز محمود کاوه که کاظمی او را «کشف» خود مینامید، نیست.
او حدود چهار سال در کردستان فرماندهی میکند. آزادسازی سد بوکان و جاده ٤٧ کیلومتری آن، آزادسازی جاده صائیندژ به تکاب، آزادسازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت که مرکز ضدانقلاب به شمار میآمده، تصرف ارتفاعات مهم مرزی منطقه «آلواتان» و آزادسازی زندان «دولهتو» ازجمله نتایجی است که توسط شهید کاوه و همرزمانش در تیپ ویژه شهدا به دست میآید. محمود کاوه در ۱۱ شهریور ۶۵ در عملیات کربلای ۲ در منطقه حاج عمران در اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت میرسد.
ولی همه زندگی کاوه در این چند خط خلاصه نمیشود؛ کاوه بیش از آنکه در «که بود و چه کرد» شناخته شود، با «چه طور عمل کرد» شناخته میشود.
در نظر دیگران بخصوص بزرگترهای جنگ، از جوانی به سن و سال او چنین عملکردی عجیب است. چه عملکردی؟ کاوه در کردستان است که نامآور میشود. کردستان از سالهای دور و از قبل از انقلاب، صحنه آشوب و جنگ و درد و رنج بوده و کار کردن در کردستان، مرد میدان خودش را میطلبد؛ مردانی مانند مصطفی چمران، احمد متوسلیان، علی صیادشیرازی، حسین شهرامفر، محمد بروجردی، ناصر کاظمی و… محمود کاوه.
کردستان چه از نظر جغرافیای طبیعی و چه از نظر جغرافیای سیاسی بسیار خاص است؛ سرزمینی کوهستانی است و مملو از جنگل و جنگیدن در آن قدرت و آمادگی جسمی بالا میخواهد، آموزشهای ویژه چریکی میخواهد، کردستان مردمانی رنجدیده ولی حساس دارد که کار با آنها صبوری زیاد و درک بالایی از مردم منطقه و شرایطشان و آداب و رسومشان را میطلبد. شجاعت فراوان میخواهد و قاطعیت و نظم و…
از راست: شهید محمد بروجردی، شهید محمود کاوه
کاوه در کلام کسانی که او را دیدهاند و با او کار کردهاند، این خصوصیات را دارد. خصوصیات درجه یکی که از او نظامی شاخصی میسازد که هم با ارتش همخوانی دارد و هم با سپاه. این است که کاوه با اینکه یک پاسدار است، ولی ارتشیانی مثل صیاد شیرازی، آبشناسان و دادبین او را میستایند.
صیاد شیرازی که در عملیات والفجر ۲ در صحنه عملیات در کنار کاوه حضور داشته، روش او را در اجرای عملیات تحسین میکند و میگوید: «افسوس خوردم که چرا کسی نبود بیاید و از این شب و این نبرد فیلمبرداری کند. بعد از تصرف ارتفاع، محمود را بغل کردم و به او تبریک گفتم. به او گفتم که اصلا انتظار چنین نبردی را از او و یارانش نداشتم.»
و به خاطر چنین تجربهای است که صیاد در والفجر ۹ درخواست میکند که حتما کاوه و نیروهایش حاضر باشند. و کاوه هم میآید. و این درخواست و آن اجابت، وقتی مهمتر میشود که بدانیم عملیات والفجر ۹ با همراهی کاوه و یگان تحت امرش در شرایطی انجام شده که بین فرماندهان ارتش و سپاه اختلافهای شدیدی ایجاد شده بود.
کاوه در رفتار با نظامیان همکار و رفتار با بسیجیان و افراد عادی دو روش کاملا متفاوت در پیش میگیرد: وقتی پای آموزش دادن به نیروهای بسیجی وسط بوده، کاوه از صبر و حوصله زیادی برخوردار است و با آرامش و مهربانی نکات مورد نظرش را به نیروهایش یاد میدهد. ولی در برخورد با اشتباه نظامیهای همرده یا بالاتر تند و تیز و قاطع است. به دفعات زیاد پیش آمده که کاوه فرماندهای را به خاطر چند دقیقه تاخیر به جلسه راه نمیدهد و به تندی به او میگوید: «شب حمله هم میخواهید به دشمن بگویید که چند دقیقه صبر کن تا من حاضر شوم؟»
نیروهایش تعریف میکنند که توی آموزش دوره چریکی، خودش قبل از آنها عمل میکرده و آنها که میبینند مربیشان تمرینات سخت را زودتر از آنها انجام میدهد بیشتر دل به کار میدادند.
در تعریفهایی که از روش کارش میشود، این ایثار و ترجیح همرزمان و نیروها بر خود بسیار زیاد دیده میشود؛ از سه روز غذا نخوردن در زمان محاصره و دادن جیره غذاییاش به نیروها، تا نگهبانی دادنش به جای آنها تا خود صبح، برای این که افرادش بتوانند بیشتر استراحت کنند.
کاوه با وجود جوانی و سن کمش، دقت و نظم یک ارتشی را داشته. این در ذاتش بوده و بهمرور زمان و با آموزشهایی که میبیند و تجربههایی که کسب میکند، این نظم و دقت زیادتر هم می شود.
از راست: شهید حسن آبشناسنان، شهید ناصر کاظمی، شهید محمد بروجردی، شهید محمود کاوه
پدرش میگوید محمود موقعی که بچه بوده و در دکان شاگردی میکرده، در وزن کردن جنسها و فروختن آنها بهقدری دقت میکرده که انگار دارد طلا وزن میکند. سالها بعد، وقتی از افرادش میخواهد که آمار تیپ را دربیاورند، تا سه بار آمار تهیه شده را رد و پاره میکند چون که با حضور ذهن و دقت بالایی که داشته، متوجه میشود اسم دو یا سه نفر از نیروها در آن آمار نیست. وقتی ناراحتی افرادش را از برخورد تندش میبیند، میگوید: «اینها که اسمشان را در لیست نیاوردهاید، هرکدام یک آدماند، نمیشود بگوییم که حواسمان نبوده که این آدم اینجا بوده یا نبوده، تکتک اینها دست ما سپرده شدهاند.»
این خصوصیات است که باعث میشود ک فرماندهان ارشد و همقطارها به کاوه جوان اعتماد داشته باشند و نیروهای زیردست فرمان او را روی چشم بگذارند.
کاوه یک سپاهی تمامعیار است که در عین سپاهی بودن، کاری میکند که یک ارتشی مانند صیاد شیرازی، آن هم در شرایط تیره و تار اختلاف، دلش به حضور او گرم باشد و از همه بیشتر روی همراهی او حساب کند.