آخرین اخبار

قاتل: من عاشق همسرم بودم

هوشنگ دستگیر شد و به درگیری با همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: «ما دو دختر داریم که آن روز هم هر دو شاهد ماجرا بودند. من و همسرم از سال‌ها پیش باهم اختلاف داشتیم چون همسرم مراقب رفتار و روابطش نبود تا اینکه روز حادثه بازهم درگیر شدیم و من با صندلی چند ضربه به سر و بدنش زدم.

عصر کانادا- مرداد سال 1403 مرد جوانی به نام هوشنگ در تماس با اورژانس تهران اعلام کرد که حال همسرش مساعد نیست و به یکباره بیهوش شده است. پس از آن تکنیسین‌های اورژانس به خانه آنها در شهرک ولیعصر اعزام شدند.به گزارش «ایران»، معاینات اولیه نشان می‌داد که زن جوان فوت کرده است. از آنجا که مرگ او مشکوک به نظر می‌رسید تکنیسین‌های اورژانس پلیس را در جریان ماجرا قرار دادند.  پزشکی قانونی بعد از معاینات لازم در گزارشی علت تامه مرگ را ضربات متعدد جسم سخت به سر اعلام کرد.

با این گزارش، مأموران تحقیقات‌شان را آغاز کردند و مشخص شد که صبح همان روز این زوج باهم درگیری فیزیکی داشته‌اند و هوشنگ ضرباتی را به سر او زده است.

به این ترتیب هوشنگ دستگیر شد و به درگیری با همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: «ما دو دختر داریم که آن روز هم هر دو شاهد ماجرا بودند. من و همسرم از سال‌ها پیش باهم اختلاف داشتیم چون همسرم مراقب رفتار و روابطش نبود تا اینکه روز حادثه بازهم درگیر شدیم و من با صندلی چند ضربه به سر و بدنش زدم اما بعد از جایش بلند شد و به ظاهر حالش خوب بود. تا اینکه گفت سرم درد می‌کند و به یکباره روی زمین افتاد و من هم بلافاصله اورژانس را خبر کردم اما وقتی آنها رسیدند فوت کرده بود.» با اعتراف صریح متهم پدر مقتول با حضور در دادسرا درخواست قصاص کرد اما دو دختر او رضایت خود را اعلام کردند.

با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه 11 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت؟

در ابتدای این جلسه برادران مقتول اظهار کردند چون پدرشان به تازگی فوت کرده آنها به عنوان اولیای دم و به درخواست پدرشان خواهان قصاص هستند.

پس از آن متهم به جایگاه رفت و در دفاع از خودش گفت: «من عاشقانه با همسرم ازدواج کردم و تا لحظه مرگ هم عاشقش بودم. اما او رفتار خوبی نداشت هربار به خاطر عشق و علاقه‌ای که به او داشتم گذشت می‌کردم و از همسرم می‌خواستم که به خاطر بچه‌ها و زندگی‌مان دست از رفتارهایش بردارد. اما او دست بردار نبود. چندبار از او شکایت کردم و سوابق آن در دادسرای ارشاد موجود است اما هربار گذشت می‌کردم با این خیال که او سرش به سنگ بخورد اما نخورد.»

متهم با اشاره به دو دخترش گفت: «دو دختر من شاهد هستند که من چقدر به رفتارهای همسرم اعتراض کردم و او بی‌توجهی کرد. اگر حالا آنها رضایت داده‌اند به خاطر این است که می‌دانند مادرشان با من چه کرد.» هوشنگ در ادامه خاطرنشان کرد: «همسرم با حرف‌هایش روان مرا به هم می‌ریخت. من از اتفاقی که افتاده ناراحت و پشیمان هستم و واقعاً نمی‌خواستم که همسرم را به قتل برسانم. ما حتی یک بار تا مرحله طلاق هم رفتیم اما به خاطر بچه‌ها دوباره برگشتیم و باهم زندگی کردیم.»

با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا