شکار به وقت ترافیک!

یک باز شکاری جوان در نیوجرسی ساعت شلوغی ترافیک را به شکارگاه خود تبدیل کرده است. این پرنده رمز الگوی ترافیک شهری را کشف کرده و از آن بهعنوان یک سلاح بهره میبرد. بوق عبور عابران برایش حکم زنگ شام را دارد و ترافیک سنگین، نقش استتار را ایفا میکند.
عصر کانادا – ولادیمیر دینتس (Vladimir Dinets) نویسندهی این مطالعه از دانشگاه تنسی بهطور اتفاقی هنگام رانندگی از یک تقاطع در وست اورنج در مسیر رفتوآمد صبحگاهیاش، با این رفتار برخورد کرد. او جزئیات مشاهداتش را در طی چند ماه شرح داده که نشان میدهد که حیوانات وحشی تا چه حد میتوانند بهسرعت با محیطهای شهری سازگار شوند.
به نقل از اساف، باز کوپر (Cooper’s hawk) که به تازگی از مرحله نوجوانی عبور کرده است، تنها به پنهان شدن پشت خودروهای پارکشده بسنده نکرد. او الگوهای ترافیکی را درک کرده و آنها را به نفع خود به کار میگیرد. این صرفا یک تصادف از سر خوششانسی یا یادگیری ساده از طریق آزمون و خطا نبود؛ این پرنده سطحی از درک محیطی را نشان داد که نیازمند پردازش شناختی پیچیده است. این قابلیت پیشتر عمدتا در خانواده کلاغسانان مانند کلاغها و زاغها و برخی پستانداران مشاهده شده بود.
آموزش چراغ راهنمایی و رانندگی برای بازها
ساکنان یکی از خانههای نزدیک تقاطع، اغلب وعدههای غذایی خود را در فضای باز صرف میکردند و خرده نانهایی که باقی میماند، دستهای کوچک از گنجشکها، قمریها و سارها را جذب میکرد. باز این الگوی رفتاری را یاد گرفت و خود را بر اساس آن در موقعیت مناسب قرار میداد.
اما زمانبندی بسیار مهم بود. در حالت عادی که چراغ قرمز فعال میشد، تنها چند خودرو در صف میایستادند که پوشش کافی برای نزدیک شدن مخفیانه باز ایجاد نمیکرد. با این حال، زمانی که عابران دکمه عبور را فشار میدادند، چراغ قرمز بهجای ۳۰ ثانیه تا ۹۰ ثانیه طول میکشید و بوق راهنمای مخصوص عابران نابینا به مدت ۴۵ ثانیه فعال میشد. دینِتس برای نخستینبار این الگو را در مسیر روزمرهاش شناسایی کرد.
او میگوید: یک صبح زمستانی در ماشین منتظر بودم تا چراغ سبز شود که ناگهان باز کوپر را دیدم. از درخت کوچکی بیرون آمد، بسیار پایین و نزدیک به پیادهرو و در امتداد خط خودروها پرواز کرد، یک چرخش تند زد، از میان ماشینها خیابان را رد کرد و بهسمت چیزی نزدیک یکی از خانهها شیرجه زد.
دینتس محاسبه کرد که این سیگنالهای عبور عابر افزایشیافته تنها در حدود ۳.۷۵ درصد از زمانها رخ میدهند، که توانایی باز در پیشبینی آنها را از نظر آماری شگفتانگیز میسازد. احتمال اینکه پرنده بهصورت تصادفی دقیقا در این بازهها ظاهر شود، حدود ۰.۰۰۰۰۵۳ برآورد شد؛ رقمی که این رفتار را از حالت تصادفی خارج کرده و نشان میدهد پرنده بهطور هدفمند الگو را تشخیص داده است.
دینتس اضافه میکند: بهمحض فعال شدن سیگنال صوتی، این پرنده شکاری از جایی به آن درخت کوچک پرواز میکرد، منتظر صفکشیدن خودروها میماند، و سپس حمله میکرد.
زمانبندی اتفاقی نبود
این رفتار اتفاقی نبود. باز باید چیزی را که پژوهشگران آن را «نقشه ذهنی» تقاطع مینامند، توسعه داده باشد؛ یعنی نهتنها بداند طعمههایش کجا جمع میشوند، بلکه درک کند سیستم ترافیکی چطور کار میکند.
دینتس توضیح میدهد: این پرنده باید نقشه ذهنی دقیقی از محل داشته باشد، چون زمانیکه صف خودروها به درختش میرسیدند، دیگر نمیتوانست محل طعمه را ببیند و باید با تکیه بر حافظهاش به سمت آن حرکت میکرد.
در طول ۱۲ ساعت مشاهده طی ۱۸ روز، دینتس شاهد ۶ تلاش برای حمله بود. او یکبار باز را در حال شکار موفق گنجشک خانگی دید و بار دیگر در حال خوردن یک قمری. پس از هر حمله، دستهی پرندگان پراکنده میشدند و دیگر برنمیگشتند که نشانهای از کارایی شکارچی است.
بازهای کوپر از دهه ۱۹۷۰ به شهرها کوچ کردند و اکنون موفقترین شکارچیان شهری در میان اقوام خود هستند. برخلاف بسیاری از پرندگان شکاری که در محیطهای شهری با مشکل مواجهاند، این شکارچیان با توسعه روشهای نوآورانه شکار به موفقیت چشمگیری دست یافتهاند؛ روشهایی که خویشاوندان روستاییشان هرگز از آنها استفاده نمیکنند.
دینتس میگوید: این یک پرنده نابالغ بود. بازهای کوپر بهندرت در شهر ما آشیانه میسازند، اما در زمستان رایج هستند. بنابراین پرندهای که من مشاهده میکردم به احتمال زیاد مهاجر بود و فقط چند هفته قبل به شهر آمده بود. و در همین مدت کوتاه یاد گرفته بود چطور از چراغهای راهنمایی و الگوهای ترافیکی استفاده کند. به نظرم واقعا شگفتانگیز بود.
رفتارهای بیسابقه در پرندگان شهری
دیده شده است که برخی بازهای شهری در زیر نور چراغهای خیابان شکار میکنند یا از بازتاب پنجرههای شیشهای برای گمراه کردن طعمه استفاده میکنند، اما این سطح از درک محیطی بیسابقه است.
دینتس که مدتهاست به تعامل حیوانات با زیرساختهای انسانی علاقهمند است، میگوید: بسیاری از حیوانات یاد گرفتهاند چطور از خودروها به نفع خود استفاده کنند، و بهنظر میرسد پرندگان در این زمینه مهارت ویژهای دارند.
این رفتار نیازمند آن بود که باز چند مفهوم انتزاعی را به هم ربط دهد: صدای بوق به معنای زمان انتظار طولانیتر است، زمان انتظار بیشتر یعنی خودروهای بیشتر، و خودروهای بیشتر یعنی پوشش بهتر برای شکار.
این نوع استدلال چندمرحلهای پیشتر بهندرت در میان پرندگان شکاری ثبت شده بود. شهر، محیطی سخت و بسیار خطرناک برای هر پرندهای است، بهویژه برای یک شکارچی بزرگ که تخصصش طعمه زنده است و باید از پنجرهها، ماشینها، سیمهای برق و بیشمار خطرات دیگر دوری کند، در حالیکه هر روز باید چیزی برای خوردن پیدا کند.
فکر میکنم مشاهدات من نشان میدهد که بازهای کوپر دستکم تا حدی با تکیه بر هوش بالا، توانستهاند در شهر نهتنها زنده بمانند، بلکه استعدادشان شکوفا شود.
پژوهشها نشان دادهاند که پرندگان شکاری میتوانند به اندازه طوطیها و دیگر پرندگانی که به هوش بالا معروفاند، «خلاق و سازگار» باشند. اما مشاهده این سطح از «حل مسئله محیطی» در یک باز شکاری بهویژه پرندهای اینقدر جوان و تازهوارد به زندگی شهری نشان میدهد که شاید ما این پرندگان را از نظر تواناییهای شناختی، دستکم گرفتهایم.
دینتس میگوید: تابستان بعد، صدای بوق عابر در چراغ راهنمایی خراب شد و ساکنان خانه هم اسبابکشی کردند؛ بنابراین دیگر از دستههای پرندگان خبری نبود. از آن موقع تا کنون هیچ باز کوپری این اطراف ندیدهام.
پادشاهی کوتاهمدت این باز با یک خرابی فنی و تغییر در محله به پایان رسید. البته شاید تواناییهایش را به تقاطع دیگری در شهر برده باشد.